نصیری, ولی اله, رضایی پیش رباط, صالح, سلیمی ترکمانی, حجت. (1404). ابتکار REDD+ در چارچوب رژیم تغییرات اقلیمی و نقش آن در حفاظت از جنگلها و کاهش گازهای گلخانهای. سامانه مدیریت نشریات علمی, 23(1), 99-126. doi: 10.22092/ijfrpr.2025.369764.1677
ولی اله نصیری; صالح رضایی پیش رباط; حجت سلیمی ترکمانی. "ابتکار REDD+ در چارچوب رژیم تغییرات اقلیمی و نقش آن در حفاظت از جنگلها و کاهش گازهای گلخانهای". سامانه مدیریت نشریات علمی, 23, 1, 1404, 99-126. doi: 10.22092/ijfrpr.2025.369764.1677
نصیری, ولی اله, رضایی پیش رباط, صالح, سلیمی ترکمانی, حجت. (1404). 'ابتکار REDD+ در چارچوب رژیم تغییرات اقلیمی و نقش آن در حفاظت از جنگلها و کاهش گازهای گلخانهای', سامانه مدیریت نشریات علمی, 23(1), pp. 99-126. doi: 10.22092/ijfrpr.2025.369764.1677
نصیری, ولی اله, رضایی پیش رباط, صالح, سلیمی ترکمانی, حجت. ابتکار REDD+ در چارچوب رژیم تغییرات اقلیمی و نقش آن در حفاظت از جنگلها و کاهش گازهای گلخانهای. سامانه مدیریت نشریات علمی, 1404; 23(1): 99-126. doi: 10.22092/ijfrpr.2025.369764.1677
ابتکار REDD+ در چارچوب رژیم تغییرات اقلیمی و نقش آن در حفاظت از جنگلها و کاهش گازهای گلخانهای
1دانشجوی دکتری حقوق بینالملل، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مراغه، ایران
2نویسنده مسئول، دانشیار، پژوهشگاه علوم و فنون هستهای تهران، ایران. پست الکترونیک: srezaei@aeoi.org.ir
3دانشیار، گروه حقوق دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران.
چکیده
سابقه و هدف: جنگلها با فرایند «فتوسنتز» مقادیر قابل توجهی از دیاکسید کربن اضافی را از جو جذب کرده و با «ترسیب کربن» نقش مهمی در کاهش اثرهای تغییرات اقلیمی، کاهش اثرهای گرمایش زمین و بهبود کیفیت هوا دارند. اما در صورت تخریب یا سوء مدیریت خود بهمنبع انتشار گازهای گلخانهای تبدیل میشوند. بههمین دلیل در تصمیمات و اسناد خروجی کنفرانسهای طرفین کنوانسیون چارچوب تغییرات اقلیمی از کاپ 11 در مونترال (۲۰۰۵) تا کاپ 29 (2024) در باکو، سازوکار «کاهش انتشار گازهای گلخانهای ناشی از جنگلزدایی و تخریب جنگل» یا به اختصار ابتکار REDD+ برای حفاظت از جنگلها و کاهش انتشار گازهای گلخانهای مورد تأکید قرار گرفته است. بررسی نقش این ابتکار در حفاظت از جنگلها و کاهش گازهای گلخانهای، هدف اصلی این پژوهش میباشد، ازاینرو این پرسش مطرح میباشد که ابتکار ذکرشده در چارچوب رژیم تغییرات اقلیمی چه نقشی در حفاظت از جنگلها و کاهش گازهای گلخانهای دارد؟ این پژوهش براین فرضیه استوار است که کاهش انتشار گازهای گلخانهای ناشی از جنگلزدایی و تخریب جنگل یک سازوکار ترغیبی و تشویقی مبتنی بر پرداخت خدمات اکوسیستم در مقابل چشمپوشی از مزایای اقتصادی جنگلها میباشد تا به این طریق کشورهای درحال توسعه در قبال کمکهای مالی کشورهای توسعهیافته، از تخریب جنگلهای خود اجتناب کنند. کشورهای توسعهیافته نمیخواهند کشورهای در حال توسعه همان اشتباه توسعه اقتصادی وابسته به جنگل را مرتکب شوند، بنابراین تمایل دارند بهکشورهای در حال توسعه برای این فرصت از دست رفته غرامت بپردازند. مواد و روشها: این پژوهش بهروش توصیفی-تحلیلی و با بهرهگیری از اسناد بینالمللی از جمله معاهدات اقلیمی، تصمیمات کاپ اعضای کنوانسیون چارچوب، رویه قضایی بینالمللی به تبیین ماهیت، جایگاه، اهمیت، نحوه تأمین مالی، ضوابط، الزامات و نحوه اجرای سازوکار کاهش انتشار گازهای گلخانهای ناشی از جنگلزدایی و تخریب جنگل میپردازد. رویکرد روششناختی این پژوهش مبتنی بر دگماتیسم حقوقی (توصیف نظام حقوقی موجود) و روش سیستمی (نقد کفایت، سودمندی و کارکرد قواعد کنونی) است. بدیهی است که در این روش از پژوهشهای میدانی کمتر استفاده شده است، اما با استفاده از هنر حقوقی یعنی تحلیل و توصیف نظام حقوقی موجود میتوان به نظام حقوقی مطلوب رسید. همچنین برای بررسی موضوع در سطح ملی و اجرای ابتکار ذکرشده برای حفاظت از جنگلهای ایران از روش تحلیل ثانویه استفاده شده است. یافتهها: برای استمرار حیات طرحهای محیطزیستی و کسب نتایج مطلوب، نیاز به تدوین قوانین، آیین اجرا و ضمانت اجرای مؤثر میباشد. ضوابط، الزامات و نحوه اجرای REDD+در طی تصمیمات مختلف کنفرانس اعضای کنوانسیون چارچوب تغییرات اقلیمی شکل گرفته است. با توجه به اینکه ابتکارمورد بحث از پشتوانه هنجاری قابل قبولی برخوردار است. اما یافتههای تحقیق نشان میدهد که اسناد بینالمللی اقلیمی فقط تدابیر حفاظتی به لزوم رعایت تدابیر حفاظتی اشاره کرده و نظارت بر رعایت تدابیر حفاظتی را به سند راهبردی ملی محول کردهاند. با توجه به این که تدابیر حفاظتی مانند حمایت از حقوق مردمان بومی بهشدت با اجرای موفق ابتکارمورد بحث در ارتباط است، ازاینرو لازم و ضروری است تا آیین پایبندی و نظارت بر رعایت تدابیر حفاظتی در اسناد بینالمللی بهروشنی تعریف و مشخص شود. نتیجهگیری: نتایج تحقیق نشان میدهد که ابتکار ذکرشده در چارچوب رژیم تغییرات اقلیمی، دچار تحولات مفهومی، کارکردی و اهدافی شده است. بهطوری که از یک سازوکار مدیریتی تک بُعدی (کربنزدایی) به ابزاری چند بُعدی برای دستیابی بهطیف وسیعی از اهداف توسعه پایدار (شامل کاهش انتشار گازهای گلخانهای، کاهش تغییرات اقلیمی، حفاظت از تنوعزیستی، استفاده پایدار از جنگلها و بهبود مدیریت جنگلها، احترام به حقوق بومیان، مشارکت زیست محیطی، بهبود معیشت جوامع محلی و امنیت غذایی) تبدیل شده است. با وجود مزایای متعدد، اجرای ابتکار ذکرشده با موانع و چالشهایی مانند رویکرد دولتمحوری مواجه است. بهعبارت دیگر، اسناد بینالمللی، دولت را بهعنوان نهاد اجرایی (مجری) ابتکار ذکرشده در نظر گرفتهاند که با توجه به ظرفیتهای ناکافی دولتها، احتمال دارد اجرای ابتکار مورد بحث، در اولویت نهادهای دولتی قرار نگیرد. نتایج تحقیق همچنین نشان میدهد ایران با وجود داشتن ظرفیتهای بسیار بالا در تعریف، طراحی، ثبت، اعتبارسنجی، نظارت و تأیید پروژههای مرتبط، جایگاه چندانی در بین کشورها از لحاظ اجرای ابتکار ذکرشده ندارد. پروژههای اجرا شده نیز بهصورت پایلوت و با مدلسازی برای ارزیابی و تحلیل سناریوهای مختلف با هدف حفاظت از جنگلها، کاهش آلودگی و مقابله با تغییرات اقلیمی انجام شده است.
1Ph.D. Student in International Law, Islamic Azad University, Maragheh Branch, Maragheh, Iran
2Associate Prof., Nuclear Science and Technology Research Institute (NSTRI), Tehran, Iran.
E-mail: srezaei@aeoi.org.ir
3Associate Prof., Department of Law, Shahid Madani University of Azerbaijan, Tabriz, Iran
چکیده [English]
Background and Objective: Forests absorb considerable amounts of excess carbon dioxide from the atmosphere through the process of photosynthesis and, by carbon sequestration, play a key role in mitigating climate change, reducing global warming, and improving air quality. However, when degraded or mismanaged, they themselves turn into a source of greenhouse gas emissions. For this reason, in the decisions and outcome documents of the Conferences of the Parties (COP) to the UN Framework Convention on Climate Change, from COP 11 in Montreal (2005) to COP 29 in Baku (2024), the mechanism of Reducing Emissions from Deforestation and Forest Degradation (REDD+) has been emphasized as an initiative for forest protection and greenhouse gas reduction. Examining the role of this initiative in forest conservation and greenhouse gas mitigation is the main purpose of the present study. Accordingly, the central question is: what role does REDD+ play within the framework of the climate change regime in conserving forests and reducing greenhouse gas emissions? This research is based on the hypothesis that REDD+ is an incentive-based mechanism founded on the principle of payment for ecosystem services, where developing countries refrain from deforestation in return for financial support from developed countries. In this regard, developed countries, unwilling for developing nations to repeat their past forest-dependent development path, agree to compensate them for this “missed opportunity.” Methodology: This study employs a descriptive–analytical approach, relying on international legal documents including climate treaties, COP decisions, and international case law to examine the nature, status, importance, financing methods, criteria, requirements, and procedures for implementing the REDD+ mechanism. The methodological framework combines legal dogmatism (description of the existing legal system) with the systemic method (criticism of adequacy, utility, and effectiveness of the current rules). Although field research plays a limited role in this approach, the use of legal analysis and interpretation makes it possible to identify a desired legal system. Moreover, a secondary analysis has been applied at the national level to assess the prospects and challenges of implementing REDD+ in Iran for forest protection. Results: Ensuring the sustainability of environmental projects and achieving effective outcomes requires the formulation of laws, executive procedures, and enforcement guarantees. The criteria, requirements, and procedures for REDD+ have been gradually developed through COP decisions under the Framework Convention. While REDD+ enjoys significant normative support, the findings reveal that international climate documents merely emphasize the need for safeguards and delegate the monitoring of their observance to national strategies. Given that safeguards—such as protection of indigenous peoples’ rights—are critical to the success of REDD+, it is essential that international documents clearly define mechanisms for compliance and monitoring. Conclusion: The results show that REDD+ has undergone conceptual, functional, and goal-oriented transformations within the climate change regime. It has evolved from a single-dimensional management mechanism (decarbonization) into a multi-dimensional tool for achieving a broad range of sustainable development goals, including greenhouse gas mitigation, climate change adaptation, biodiversity conservation, sustainable forest use and management, respect for indigenous rights, environmental participation, improved local livelihoods, and food security. Despite these advantages, REDD+ implementation faces challenges, notably its state-centered approach. International instruments consider governments as the primary executive and supervisory bodies, but limited state capacities often hinder prioritization of the initiative. The findings further demonstrate that Iran, despite possessing significant capacities in defining, designing, registering, validating, monitoring, and approving related projects, holds no prominent position among countries in terms of REDD+ implementation. The projects carried out in Iran so far have been pilot studies and modeling exercises designed to evaluate and analyze various scenarios for forest protection, pollution reduction, and climate change mitigation.