1محقق، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان لرستان، سازمان تحقیقات،آموزش و ترویج کشاورزی، خرم آباد، ایران
2استادیار پژوهش، مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، تهران، ایران
چکیده
سابقه و هدف: همزیستی اکتومیکوریزی بین گروهی از قارچهای بازیدیومیست و آسکومیست با گونههایی از درختان جنگلی در مناطق معتدله، مدیترانهای و نیمه گرمسیری تشکیل میشود و نقش مهمی در استقرار، عملکرد و تکامل درختان در این مناطق دارد. این نوع همزیستی نقش اساسی در بهبود سلامت گیاه با محافظت از آن در برابر تنشهای زنده و غیرزنده و بهبود ساختار خاک ایفا میکند. قارچهای اکتومیکوریزا نقش مهمی در رشد و جذب مواد مغذی در درختان بلوط دارند. تحقیقات نشان داده است که نهالهای بلوط از قارچهای اکتومیکوریزای همزیست بهره میبرند و جذب مواد غذایی توسط ریشههای آنها، بهویژه در خاکهای فقیر، افزایش مییابد . این قارچها شبکهای را با گیاهان تشکیل میدهند و به نهالهای بلوط در غلبه بر محدودیتهای مواد مغذی در مکانهای نامساعد کمک میکنند. وجود یک جامعه اکتومیکوریزی متنوع و با جمعیت بالا برای بازسازی و پایداری جنگلهای بلوط ضروری است و رابطه پیچیده بین این قارچها و درختان بلوط را برجسته میکند. هدف از انجام این تحقیق، شناسایی مورفوتایپهای موجود در جنگلهای بلوط استان لرستان و بررسی آماری جمعیت این قارچهای اکتومیکوریزی بود. مواد و روشها: بهمنظور بررسی قارچهای اکتومیکوریز همزیست با درختان بلوط در جنگلهای استان لرستان، از رویشگاههای طبیعی درختان بلوط، تعداد ۶ سایت بانامهای شوراب، پل کشکان، گریت، کاشرف، چناربگالی و نوژیان انتخاب شد. پس از ثبت اطلاعات جغرافیایی هر سایت، در هر رویشگاه تعداد ۱۵ درخت بهصورت تصادفی انتخاب شد و نمونههایی از خاک به همراه ریشه از عمق ۰ تا ۳۰ سانتیمتری ریزوسفر هر گیاه بلوط جمعآوری و به آزمایشگاه منتقل شدند. سپس درصد ریشه خشک، ریشه میکوریزی و غیرمیکوریزی، تعداد مورفوتایپها و آرایهها مشخص شد و دادههای موجود با نرمافزار SPSS تحلیل آماری شدند. نتایجویافتهها: در ایستگاههای بررسیشده درصد ریشههای اکتو میکوریزی از ۱۰ تا ۵۶ درصد متغیر بود و مورفوتایپهای شناسایی شده عمدتا از دو جنس Cenococcum و Hygrophorus شناسایی شدند. نتایج حاصل از بررسیهای آماری نشان داد که اختلاف درصد ریشه غیرزنده، ریشه غیر میکوریزی، ریشه میکوریزی و نوع و تعداد آرایههای قارچی همزیست در ایستگاههای بررسیشده کاملاً معنیدار بود (P<0.01) اما اختلاف بین تعداد مورفوتایپ ها در ایستگاههای بررسیشده معنیدار نشد (P>0.05). بین تعداد آرایهها و درصد ریشههای خشک (r = -0.33) و بین درصد ریشههای میکوریزی و ریشههای خشک (r = -0.37) همبستگی منفی معنیدار مشاهده شد (05 0. >P). بین درصد ریشه غیر میکوریزی و تعداد آرایهها (r= -0.64) همبستگی منفی کاملاً معنیدار (01 0. >P) و بین درصد ریشه غیر میکوریزی و تعداد مورفوتایپ همبستگی منفی معنیدار (r = -0.44) مشاهده شد (05 0. >P). از بین ایستگاههای بررسیشده میانگین تعداد جدایه در هر درخت در منطقه کاشرف درگروه برتر (گروه A) و در منطقه چنار بگالی در گروه پایینتر (گروه C) قرار گرفت (P<0.05). همچنین از بین ایستگاههای بررسیشده میانگین تعداد مورفوتایپ در هر درخت در منطقه کاشرف درگروه برتر (گروه A) و در منطقه چنار بگالی و نوژیان در گروه پایینتر (گروه C) قرار گرفت (P<0.05). نتیجهگیری: مورفوتایپهای شناساییشده در ایستگاههای مختلف تا حدی شبیه بودند، اما درصد ریشههای میکوریزی در ایستگاههای موردمطالعه متفاوت بود. درمجموع، میانگین تعداد جدایهها از ۱٫۴۷ تا ۱۸٫۲۰ عدد در هر ۱۰ عدد ریشه ۱۰ سانتیمتری شمارش شد و میانگین تعداد مورفوتایپها در این ریشهها از ۰٫۹۴ تا ۱٫۶۰ در هر ایستگاه متغیر بود. اختلاف تعداد جدایهها در هر ریشه در مناطق مختلف میتواند ناشی از شرایط محیطی مانند دما، رطوبت، نوع خاک و نور باشد که تأثیر زیادی بر رشد و استقرار این میکروارگانیسمها دارد. همچنین، نوع و تنوع درختان بلوط ممکن است با میزان مختلفی از قارچها ارتباط داشته باشند که این موضوع میتواند بر جمعیت اکتومیکوریزها تأثیر بگذارد. تغذیه و مواد مغذی خاک، بهویژه نیتروژن و فسفر، نیز میتواند بر جمعیت قارچهای اکتومیکوریز تأثیرگذار باشد. علاوه بر این، فعالیتهای انسانی و تغییرات حاصلشده در زیستگاه این درختان بر اکوسیستمهای آنها تأثیر گذاشته و جمعیت اکتومیکوریزها را تغییر میدهد. رقابت بین میکروارگانیسمها، شامل وجود گونههای مختلف قارچی و باکتریایی در خاک، نیز میتواند در این اختلافات مؤثر باشد و بر جمعیت اکتومیکوریزها تأثیر بگذارد. با توجه به اینکه تاکنون هیچ تحقیقی در مورد شناسایی و تنوع جمعیت اکتومیکوریزها در جنگلهای بلوط زاگرس انجامنشده است، این بررسی میتواند بخشی از اطلاعاتپایه در این زمینه را ارائه دهد.